فــرزنـــــدان مــــا

Monday, January 23, 2006


و اما آخرين مرحله و به نظر من دشوارترين مرحله يعني : از چهارده سالگي به بعد.
در ابتداي اين مرحله اتفاقات و تغييرات با سرعتر بيشتري حادث مي شوند. اين سرعت حتي تا حدي غافلگير كننده هم هست بخصوص براي والديني كه تا كنون عادت داشتند ببينند پسرشان در مقايسه با همسالان دختر از آهنگ رشد كندتري برخوردار است. اين تغييرات سريع در درون پسران با افزايش ميزان ترشح تستوسترون (‌تا 8 برابر)‌ نيز اتفاق مي افتد.
همه ما تجربه تمايل به پرخاشگري، نا آراميهاي روحي و تنشهاي ما بين پسران و ساير اعضاي خانواده (‌بيشتر پدران)‌را در اوايل اين مرحله يعني از حدود 13 تا 20 سالگي داشته و يا شاهد بوده ايم. در واقع سرعت تغييرات و تمايل شديد پسران براي جدي گرفته شده و جدي تر گرفتن زندگي اگر به درستي درك نشده و با برخوردهاي مناسب و شايسته جواب داده نشود مي تواند به صورت اين نا آراميها نمايان شود. به همين دليل بايد متوجه اين امر شويم كه اين طرز تفكر كه پسر ما در اين سن همان پسر چند سال پيش است به علاوه چند سال سن بيشتر، نه تنها هيچ كمكي به ما نخواهد كرد بلكه شايد دردسر هاي ما ناشي از همين طرز تلقي و ديدگاه باشد. در واقع پسر ما در اين مرحله مردي است كه دارد متولد مي شود نه يك پسر بچه كه در حال رشد است. براي همين هم بايد با او به مثابه يك مرد برخورد كنيم و به او مثل يك مرد زندگي كردن را ياد دهيم. بالا بردن و افزايش كمي آنچه كه تا كنون به او داده ايم (‌محبت، آموزش، تفريحات و حتي سختگيري و وسواس هاي تربيتي) كمكي نيست كه او لازم دارد . او بيش از اين احتياج به بالا بردن كيفيت و تغيير ماهيت توجه ما و برنامه ريزيهاي آموزشي - تربيتي ما دارد . يعني به جاي آنكه بخواهيم به او بيش از اين به او پسر مودب بودن را آموزش دهيم او را براي مردي متشخص بودن تربيت كنيم.
من نمونه هاي بي شماري از برخوردهاي غلط و نابجاي والدين و اطرافيان با پسران درگير هيجانات رشد و چالشهاي بلوغ را در تجربيات عيني خود به ياد دارم. براي مثال: روزبه پسري 14 ساله بود. مقايسه دائمي او با خواهران درسخوانش او را خسته كرده بود و تصور ذهني كه از خودش به عنوان فردي نالايق داشت را تشديد مي كرد. تا آنجا كه بالاخره پدر و مادر روزبه متوجه شدند او روزها به بهانه مدرسه رفتن از خانه خارج شده و تا زمان تعطيلي مدارس وقت خود را در پارك مي گذراند. تنها اقدامي كه پدر روزبه براي حل اين مشكل به ذهنش رسيد ادامه همان روشهاي تنبيهي بود كه تا چند سال پيش كارآمد و موثر بود، يعني ابراز انزجار از اين رفتار روزبه، حذف امكان بروز رفتار اشتباه (‌به اين معني كه او را هر روز صبح تا مدرسه مي رساندند و بعد از ظهر از مدرسه تا خانه همراهيش مي كردند و كارهايي از اين قبيل)‌، قطع رابطه و به اصطلاح قهر كردن، محروميت از برخي امتيازات و نهايتاً تنبيه بدني. البته تمام اين ترفندها با ادامه يافتن مشكل به صورت مرحله به مرحله به كار گرفته شد. اما همانطور كه قابل حدس است هيچكدام كارگر نيافتاد. روزبه در آن سن به حدي از رشد رسيده بود كه براي مقابله و دفاع از خود در برابر هر كدام از اين روشها بتواند راه حلي پيدا كند، راه حلي كه در برخي از موارد او را به انجام رفتارهاي نابهنجار و پذيرفته نشده ديگري هدايت مي كرد. اين مسئله تا آنجا ادامه داشت كه منجر به ترك تحصيل روزبه قبل از گرفتن ديپلم شد. تنها چند سال بعد،‌روزبه توانست اين مشكل ذهني و رفتاري خود را با كمك دوست پسر يكي از خواهرانش كه 14 سال از او بزرگتر بود حل كند. اين دوست كه روزبه او را به عنوان الگوي يك مرد جوان موفق ارزيابي كرده و پذيرفته بود توانست به صورت مستقيم و غير مستقيم او را به ادامه تحصيل ترغيب كرده و حتي كمك كند. بعد از اين اتفاق روزبه توانست مسئله هميشگي خود با تحصيلات را حل كند.
دقيقاً‌آنچه كه پسران و والدين در اين مرحله از رشد به آن نياز دارند همين وجود مشاور يا مشاوران شناخته شده، قابل اطمينان و شايسته است. اين مسئله در كتاب نيز با آوردن شواهدي از رفتارهاي تربيتي قبايل و جوامع سنتي به خوبي نشان داده شده است. در تمام اين جوامع، اين مرحله از رشد بسيار جدي گرفته شده و از دو روش به پسرها كمك مي شد تا وارد دنياي بزرگسالي شوند. اول آنكه مرد يا مرداني به عنوان مشاور، مهارتهاي مهم زندگي را به آنها مي آموخت . دوم آنكه در مراحل خاصي از اين فرآيند آموزش، اين مردان جوان به همراه گروه مردان مسن تر و آگاه به اين طرف و آن طرف مي رفتند. اين كار به منزله طي روند جدي رشد از قبيل آزمايش، آموزشهاي مقدس و مسئوليتهاي جديد بود.
در قسمت بعدي با ذكر يك مثال از قبايل سرخپوست، در مورد اين مسئله بيشتر صحبت خواهيم كرد.
...  ||  11:02 AM


Monday, January 16, 2006
از شش تا سيزده سالگي:‌آموختن مذكر بودندر اين مرحله پسر كوچولوي شما بي صبرانه در تلاش براي ورود به دنياي مردان است. او در تمام مدت و حتي بدون آنكه والدين متوجه شوند در حال الگو برداري از تمام نمادهاي دنياي مذكر است، از ورزشكاران و هنرپيشگاني كه در تلويزيون مي بيند تا همسايه ها و دايي و عمو و پدر و پدر بزرگ. همه اين مذكر هاي قدرتمند مي توانند به عنوان مرجعي براي آشنايي بيشتر با دنياي مردانه مورد توجه قرار گيرند و بدون آنكه تفاوت رفتارهاي مثبت و منفي آنها شناخته شود از سوي پسران در اين سنين به عنوان الگو انتخاب شوند. در اين مرحله بايد دقت كرد كه مادران همچنان حضور خود در صحنه را حفظ نمايند. ورود به اين مرحله به معناي كنار گذاشته شدن مادر نيست بلكه در واقع پيوستن بيشتر پدر به حلقه ارتباط پسر و مادر است. معمولاً‌در اين مرحله جلب توجه پدر يكي از اهداف اصلي در رفتارهاي پسران به شمار مي رود. در صورتي كه اين توجه به درستي به ايشان نشود و احساس كنند كه پدر توجه كافي به آنها ندارد ممكن است براي جلب توجه پدر از شيوه هاي مختلف و بعضي وقتها نه چندان خوشايند هم استفاده كنند براي مثال: پرخاشگري، برداشتن وسايل همكلاسي ها و ديگر مشكلات رفتاري. اگر در اين مرحله سني پدري حس كند كه همچنان در حلقه ارتباطي فرزند- مادر جايي براي او نيست شايد دليلش سختگيري بيش از حد، توقعات فراتر از توان پسر و يا ترس پسر از پدر باشد. در اينصورت پدر حتماً بايد براي تغيير شرايط اقدامي اصولي بكند. من خودم نمونه هاي را از اين موارد ديده ام كه در نهايت پدر عصباني تر از آن بود كه بتواند منطقي فكر كند و به ترميم روابط بيانديشد و در ازاء اين پسر هم مذكر ديگري را به عنوان الگوي اوليه خود انتخاب كرده و اينجوري يك سيكل معيوب به وجود آمده بود و متاسفانه يا اصلاً اصلاح نشد و يا اينكه وقتي قدمي براي بهبود وضعيت برداشته شد كه تا حدي دير شده بود . به هر حال ....از آنجا كه در اين مرحله تصوير ذهني پسر از خودش به عنوان يك مذكر شكل مي گيرد، نگاه وي به روابط با مادر هم تا حدي دستخوش تغيير مي شود. به عبارتي اگر تا به حال مادر براي پسر به عنوان يك "مادر" هميشه حامي و هميشه عاشق مطرح بود، در اين مرحله پسر كم كم به مادر به عنوان نماد جنس ديگر نگاه مي كند. روابط گرم و خوب و نيز حمايت كننده مادر مي تواند اعتماد به نفس كافي و لازم براي برقراري ارتباط با جنس مخالف را در سنين بعدي به وي بدهد. بنابراين اگر مادران در اين مرحله سني به تصور آنكه پسرشان ديگر بزرگ شده است در بيان و ابراز محبت خود به وي امساك كنند و يا سعي كنند براي جلوگيري از لوس و يا بچه ننه شدن پسرشان با او سردتر برخورد كنند ، پسر نمي تواند در زمان خود روابط عاطفي سالمي را برقرار كنند. مهمترين وظيفه والدين در اين مرحله پيدا كردن و در اختيار گذاشتن الگوهاي مناسب مردانه است. مادر بايد حامي باشد و پدر با فرزند پسر خود در «مرد شدن» مشاركت كند. شايد يك معلم مرد شايسته بتواند الگويي خوب باشد. مسئله مهم ديگر تاثير پذيري بسيار پسر در اين مرحله از دوستان و همكلاسي ها است. براي خنثي كردن اين حالت بهترين شيوه گذراندن اوقات لذتبخش با هم است. ترتيب دادن برنامه هايي كه در طي آن پسر بتواند به همراه پدر در آن شركت كند و از آن لذت ببرد يكي از بهترين راههاي كنترل تاثيرات محيطي است.
...  ||  5:14 PM


Monday, January 09, 2006
زماني كه جواب تست بارداري را گرفتم و فهميدم منهم دارم وارد دنياي جديد والد بودن مي شم، مطمئن بودم كه پسره. مي دونستم خونواده من و رضا هر دو ترجيح مي دن كه نوزاد دختر باشه . هر چند كه داشتن يك دختر بچه ملوس يه تصوير ذهني اغوا كننده است، اما براي كسي كه از دوران نوجواني همه بهش مي گفتن خدا كنه تو هيچوقت دختر دار نشي چون معلوم نيست كه اونو چه جوري تربيت مي كني (!!!!!) يه مقدار ترسناك بود. از طرفي كاملاً‌برام قابل درك بود كه ترجيح خانواده هاي ما فقط براي اينه كه مي دونستند داشتن يه دختر و بزرگ كردن و به ثمر رسوندنش خيلي خيلي راحت تر و تضمين شده تره تا يه پسر . برام جالب بود كه اين حرف را از همه مي شنيدم و وقتي دقيق شدم تازه متوجه شدم كه داشتن يك فرزند پسر و تربيت صحيح اون توي جامعه و شرايط فعلي ما واقعاً يه جور ماجراجويي است. همه ما نسل جوان و سردرگم فعلي را مي شناسيم. و جالبتر اينجاست كه پسران اين نسل واقعاً مايوس تر و دلزده تر از دختران هستند. قضيه وقتي جالبتر شد كه من ديدم اين قضيه فقط مختص ايران نيست و حتي نويسنده كتاب هم به عنوان يك مشكل فراگير به اون اشاره كرده. زير تيتر پسران در معرض خطر اين مطلب را نقل مي كنه كه :‌
«امروزه اين دختران هستند كه به خود اطمينان دارند و از انگيزه و پشتكار برخوردار هستند. پسرها اغلب در زندگي سرگردانند، در مدرسه ناموفق، در روابط اجتماعي خجالتي و در معرض خشونت ، الكل، مواد مخدر و غيره قراردارند. تفاوت بين پسران و دختران را به راحتي در سالهاي پيش از دبستان مي توان مشاهده كرد. در مهدكودكها دختران شادمانه با هم كار مي كنند، اما پسرها مانند سرخپوستان در اطراف يك قطار سروصدا راه مي اندازند، دختران را اذيت م يكنند و با هم دعوا راه مي اندازند.
در دبستان كار پسران اغلب بي نظم و نا مرتب است. از حدود كلاس سوم دبستان پسر بچه ها ديگر كتاب نمي خوانند. آنها با جملات تك كلمه اي صحبت مي كنند. در فعاليتهاي جمعي شركت نمي كنند و مي خواهند نشان دهند كه به هيچ چيز اهميت نمي دهند.
البته مسئله اصلي ايمني آنهاست. احتمال مرگ و مير پسران بر اثر عوامل مختلف ( به ويژه تصادف، خشونت و يا خودكشي) سه برابر دختران است. »
راه چاره چيست؟ چگونه مي توانيم مرداني متعادل و شاد به جامعه آينده تحويل دهيم؟ فكر مي كنم همانطور كه در كتاب آمده درك بهتر و نگرش عميقتر و شناخت ويژگيهاي مردانه در پسران، تقويت و هدايت اين خصيصه ها از زمان كودكي است.
پسران ما با مادرانشان بسيار متفاوت اند. سرچشمه اين تفاوت ، اختلافات بيولوژيك (‌هورمونها و ساختار سيستم عصبي و حركتي) و نيز باورها و عملكرد تربيتي مستقيم و غير مستقيم محيط است.
نويسنده كتاب مراحل رشد پسران را به سه دوره اصلي تقسيم مي كند: 1- اولين مرحله از زمان تولد تا شش سالگي، 1- از شش تا چهارده سالگي، 3- از سن چهارده سالگي تا بزرگسالي. و خصوصيات اين سه دوره را بر اساس جهت گيري عاطفي و نيازهاي دروني بيان مي كند. اينطوري كه:
1- در اولين مرحله كودك به مادر وابستگي بيشتر دارد. اين مرحله شكل گيري و پرورش احساسات، امنيت و آرامش رواني كودك انجام مي شود.
2- در اين سنين كودك بر اساس كنشهاي دروني خود تمايل پيدا مي كند تا بيشتر از الگوهاي مردانه و به خصوص پدر تبعيت كند. در اين بخش از زندگي مهارت و شايستگي بايد در كنار مهرباني و شادابي شخصيت متعادلي از وي بسازد.
3- مرحله نياز به دريافت اطلاعات بيشتر از دنياي بزرگسالي و مردانگي. شكل گيري الگوهاي مردانه در محيطي فراتر از حيطه خانواده و پايه ريزي استفاده از مهارتها به منظور پيوستن به جامعه بزرگسال و زمان مناسب براي اثبات مسئوليت پذيري و احترام به خود.
از تولد تا شش سالگي:
در اين سنين كودكان خانواده و دنيا را كشف مي كنند. مي دانستيد كه تفاوتهاي جنسيتي اولين نشانه هاي خود را در نوزادي بروز مي دهند؟ نوزادان پسر حساسيت كمتري نسبت به چهره ها نشان مي دهند و حس لامسه آنها ضعيف تر است. سريعتر رشد مي كنند اما در جدايي از مادران مشكلات بيشتري از خود نشان مي دهند. در اين زمان مادران بايد با صرف وقت بيشتر مهارتهاي كلامي پسرانشان را ( كه در مقايسه با دختران هم سن سطح پايين تري دارد) تقويت كنند. اين تنها بخشي نيست كه احتياج به توجه خاص دارد. پسران براي كسب مهارتهاي اجتماعي نيز نياز به كمك و پشتيباني بيشتري دارند.
مطالعات نشان مي دهد كه سن امن براي جدا شدن از خانواده (‌رفتن به مهد كودك) براي پسران بيشتر از دختران است . اين امر مي تواند به دليل عدم توانايي در مهارتهاي اجتماعي و انطباق پذيري با محيط بيگانه و جديد باشد.
نظر شما چيه؟‌مثالهاي واقعي در رد يا اثبات اين مطالب به ياد مي آوريد؟
شهرزاد
...  ||  4:58 PM


Tuesday, December 27, 2005

روش تشخیص ضربه مغزی:
پزشکان معتقدند اگر فردی که دچار ضربه مغزی شده است ظرف 3 ساعت به بیمارستان منتقل شود آنها می‌توانند عوارض این ضربه را به طور کامل از بین ببرند. ولی تشخیص این حادثه و رساندن مصدوم به بیمارستان ظرف 3 ساعت کار مشکلی است چون در حالت عادی چند ساعتی طول می‌کشد تا عوارض این ضربه خود را نشان دهد. متاسفانه ممکن است فرد دچار صدمات جدی در ناحیه مغز شده باشد در حالی که اطرافیان اصلا متوجه هیچ علامت یا نشانه‌ای نشوند. به همین منظور پزشکان توصیه می‌کنند که در چنین شرایطی این سه پرسش ساده را در ذهن بسپارید و در اولین فرصت از مصدوم بپرسید:
1. از مصدوم بخواهید که لبخند بزند.
2. از وی بخواهید که هر دو دست خود را از بازو کاملا بلند کند.
3. از مصدوم بخواهید که یک جمله ساده و مرتبط با زمان و شرایط اطراف خود بسازد. (مثلا امروز هوا آفتابی است.)
اگر مصدوم در پاسخگویی به هر یک از این سه مورد دچار مشکل شد سریعا مصدوم را به بیمارستان برسانید.

بعد از اینکه تشخیص داده شد که افراد غیرمتخصص نیز تنها با این سه پرسش می‌توانند به ضعف عضلات صورت, مشکل در حرکت بازوها و یا مشکل در تکلم پی برده و با انتقال سریع مصدوم به مراکز درمانی از مرگ مصدوم جلوگیری کنند از عموم مردم خواسته شد که این سه پرسش را به خاطر سپرده و در موقع لزوم از آن استفاده نمایند.
...  ||  5:05 PM


Saturday, December 03, 2005
همیشه برای مادری که فرزندشو با شیر مادر تغذیه می کنه جای سوال هست که آیا فرزند من سیر شده؟بچه هایی که از طریق بطری تغذیه می کنن همیشه مشخصه که چند سی سی شیر خورده اند اما در مورد بچه هایی که از سینه تغذیه می شن فقط از روی علائم ظاهری می شه حدس زد که چقدر شیر خورده اند و آیا کافی بوده و سیر شده اند یا خیر.
قبل از هر مطلب بهتره به علائم گرسنگی نوزادان اشاره کنیم. شاید براتون جالب باشه که گریه آخرین علامتیه که یه نوزاد در موقع گرسنگیش از خودش نشون می ده.معمولا نوزاد وقتی که گرسنه می شه ابتدا با برگردوندن سر به سمت سینه مادر و بازکردن دهانش نشون می ده که احتیاج به شیر یا مکش اطمینان بخش سینه مادر داره. اگه در این مرحله بهش پاسخ ندیم ملافه یا هر چیزی رو که به دهانش نزدیک باشه لیس می زنه. در مرحله بعدی با دستهاش دنبال دهانش می گرده و مشتهای بسته شو به سمت دهانش می بره.درست در آخرین مرحله گرسنگیشه که به گریه می افته و به احتمال قوی کمی هم عصبانی تشریف داره و اگه به سرعت بهش رسیدگی نکنیم ممکنه از شدت عصبانیت نتونه درست شیر بخوره.
بعد از اینکه تشخیص دادیم که بچه گرسنه ست و باید بهش شیر بدیم باید توجه کنیم که کل هاله سینه رو توی دهان بچه قرار بدیم. درسته که این کار برای نوزاد چند روزه با دهان کوچیکش کمی سخته اما از زخم شدن نوک سینه جلوگیری می کنه.
معمولا بعد از چند بار مک زدن شیر جریان پیدا می کنه. گاهی جهش شیر از هر دو سینه همزمان می شه که بهتره برای هدر نرفتن شیر سینه دیگه تون با دستتون اون رو مسدود کنین و پس از چند لحظه شیر بند میاد. وقتی به بچه شیر می دین از صحبت کردن خودداری کنین.ظاهرا صدای مادر ارتعاش ناخوشایندی رو توی سینه ایجاد می کنه که مانع لذت بردن کافی نوزاد می شه. یکی از مهمترین نکات شیردادن به فرزندمون اینه که به صدای بلع شیر توسط کودک گوش کنیم.وقتی صدای بلع با سرعت میاد یعنی شیر در حال جهشه و وقتی این صدا کند می شه یا متوقف می شه یا از هر چند بار مکش یکبار صدای بلع میاد یعنی مرحله جهش تموم شده و شیر پسین رو داره می خوره.خوردن شیر پسین خیلی مهمه چون ابتدای شیر آب و لاکتوز زیاد داره و شیر پسینه که چربه و باعث سیری بچه و وزن گرفتنش می شه. اگه شیر پسین روبه بچه ندیم هم وزن نمی گیره و هم به علت دریافت لاکتوز زیاد احتمال ایجاد حساسیت به لاکتوز پیش میاد که با اسهال و دل درد و نفخ شکم همراهه.معمولا حدود پانزده دقیقه شیردهی از هر سینه باعث می شه که شیر پسین هم دریافت بشه.علامت سیر شدن بچه زیر سینه قطع مکش, ول شدن سینه از دهان بچه, خواب رفتن بچه زیر سینه و یا شل شدن و آرامش یافتن بچه است.
حجم معده شیرخواران کوچیکه و شیرمادر هم بسیار سهل الهضمه و ممکنه بچه به سرعت گرسنه بشه. اگه بچه زود زود ابراز گرسنگی می کنه اما به خوبی وزن می گیره جای نگرانی نیست. فکر نکنین که شیرتون کافی نیست. معمولا توصیه می کنن در هر بار شیردهی هر دو سینه به بچه داده بشه
در مورد تغذیه شبانه اهمال نکنین.درسته که خواب و استراحت برای مادر خیلی مهمه اما نوزادها معمولا تنها یه سیکل خواب نسبتا طولانی حدود چهار تا شش ساعت در شبانه روز دارند که اگه در طی روز تند تند تغذیه بشن این خواب طولانی رو در شب انجام می دن و در هر صورت حداقل یکبار در طول شب بیدار می شن.علاوه بر اینها ترشح پرولاکتین در شب بیشتره و اگه شیردهی شبانه رو انجام بدین شیرتون زیادتر می شه.
اگه نمودار رشد بچه نشون داد که شیرتون کافی نیست قبل از اینکه به فکر شیر کمکی بیفتین به دنبال راهکاری برای افزایش شیرتون باشین.یکی از این راهکارها جا به جا کردن بچه زیر سینه است.در موقع شیردهی چند بار سینه رو عوض کنین.سعی کنین اگه بچه بصورت فعال مکش نداره یا به سرعت خوابش می بره بعد از اینکه بهش یه استراحت کوچولو دادین که فکش خستگی در کنه اونو به مکش ترغیب کنین.ماساژ دورانی سینه از خارج به داخل و از بالا به پایین به ترشح بیشتر شیر کمک شایانی می کنه. علاوه بر اینها تغذیه و استراحت هم نقش مهمی دارن. معمولا غذاهای مقوی ترشح شیر رو تقویت می کنن.ازتقویت کننده های بسیار خوب شیر عصاره گیاه رازیانه یا دم کرده اونه که علاوه بر افزایش ترشح شیر نفخ شکم نوزاد رو هم تخفیف می ده.عصاره مالت و ماء الشعیر هم نقش بسزائی در افزایش شیر دارند.
اگه با رعایت تمام این نکات باز هم نمودار نشون داد که رشد بچه کافی و مناسب نیست باید به تغذیه کمکی روی بیارین که معمولا اگه بچه بیش از چهارماه داشته باشه غذای کمکی شروع می شه و در غیر اینصورت شیر خشک تجویز می شه. توصیه اینه که شیر کمکی رو بعد از شیر مادر و بوسیله قاشق یا سرنگ به بچه بدیم و از بکاربردن شیشه خودداری کنیم.علتش اینه که وقتی بچه ای شیشه می گیره از همون مکش اول شیر به دهانش راه پیدا می کنه و در گرفتن سینه که حدود یک دقیقه باید مک بزنه تا شیر جریان پیدا کنه تنبل می شه! در ضمن وسایل کمکی دیگه ای هم برای شیر کمکی دادن هست.بعنوان مثال وسیله ای هست که شیر کمکی رو در اون می ریزن و از طریق لوله ای لاستیکی که در کنار سینه مادر قرار می گیره به بچه می دن و بچه در واقع سینه مادر را می مکه اما شیر کمکی به دهانش می ره.
با امید به اینکه در این تجربه رویایی زندگی مادرانه تون موفق باشید.
...  ||  4:53 PM


Sunday, November 27, 2005


من دوستدار کودکان هستم

عضوی از یک جامعه ملی و بین المللی که نسبت به شرایط زندگی کودکان, مادران و خانواده ها حساس هستم.معتقدم که کودکان به دلیل استعدادهای بی نظیر خود شایسته بهترین امکانات و فرصت های رفاهی و آموزشی هستند.

من دوستدار کودکان هستم

معتقدم که کودکان باید در فضای صلح و آرامش رشد کنند. بدین ترتیب:
*من به بیانیه فرهنگ صلح شورای گسترش فرهنگ صلح برای کودکان معتقدم و برای اجرای بندهای آن صادقانه تلاش می کنم.
*در حمایت از اصل زندگی با هر نوع حذف فیزیکی ,اجتماعی و… مخالفم.
*برای ترویج فرهنگ صلح ,موثر برخورد می کنم و در راه صلح جهانی گام برمی دارم.
* آموزش فرهنگ صلح را در برنامه های آموزشی کودکان همواره دخیل می کنم.
*به ارزش های زندگی توجه دارم و در ترویج آنها می کوشم.

من دوستدار کودکان هستم

می دانم که یکی از راههای داشتن کودکان سالم, توجه به دوران جنینی و نوزادی است بدین ترتیب:

در حمایت همه جانبه از نیازهای مادران باردار می کوشم.
ضرورت بیمه و درمان رایگان مادران باردار و شیرده را تبلیغ می کنم.
مادران باردار را نسبت به ضرورت و اهمیت این دوره آگاه می کنم.
منابع مناسب مطالعاتی را در اختیار مادران باردار قرار می دهم.
پدران و سایر افراد خانواده را به یاری رساندن مادران باردار ترغیب می کنم.
درباره اهمیت و ضرورت دوره نوزادی در سطح جامعه گفت و گو می کنم.
خانواده ها و مسئولان را به توجه و مراقبت از کودکان از همان بدو تولد تشویق می کنم.
زایمان های بدون خشونت را ترویج می کنم.
مدافع ترویج تغذیه با شیر مادر هستم.
عشق به کودکان را از همان روز نخست ترویج می دهم.

من دوستدار کودکان هستم

می دانم که کودکان نیازهای متنوع دارند و باید به همه نیازهای کودکان هم زمان توجه کرد.
توجه اطرافیانم را به رشد همه جانبه کودکان جلب می کنم.
الگوهای تغذیه مناسب را توسعه می دهم و ضرورت توجه به تغذیه مناسب برای همه کودکان را در سطح جامعه مطرح می کنم.
برای اجرای بهداشت و درمان همگانی و ضرورت فراگیر کردن آن برای کودکان می کوشم.
رفاه برای همه کودکان را به عنوان یک حق اساسی در جامعه مطرح می کنم.
مدافع وضع قوانین جدید به نفع کودکان هستم.
از تغییر قوانین به نفع کودکان حمایت می کنم.
پیمان نامه حقوق کودک را به عنوان یکی از ارکان این نظام نامه ترویج می کنم.

من دوستدار کودکان هستم

می دانم که آموزش هماهنگ و مناسب فرصتهای ارزشمندی را برای کودکان فراهم می آورد. بدین ترتیب:
ضرورت توجه به آموزش و مراقبت از دوران خردسالی را در جامعه مطرح می کنم.
از توسعه کمی و کیفی مهدهای کودک رایگان و نیمه رایگان در مناطق محروم, حاشیه شهرها و روستاها حمایت می کنم.
برنامه های حمایتی از کودکان را با نیازهای ویژه را ترویج می کنم.
د رجهت آموزش غیر متمرکز و دوستدار کودک می کوشم.
الگوهای آزاد و مشارکتی را در آموزش کودکان ترویج می کنم
به فراگیر شدن آموزش برای همه کودکان بدون هیچ تبغیضی یاری می رسانم.
به برابری های آموزشی اعتقاد دارم و در جهت توسعه آن می کوشم.
به آموزش به عنوان یک حق برای همه کودکان می پردازم.
به تغییر نظام آموزشی از یک نظام ایستا و بسته به یک نظام پویا,مشارکتی و آزاد کمک می کنم.

من دوستدار کودکان هستم:

می دانم که کودکان در خلاء رشد نمی کنند.
کودکان را در کنار مادران,پدران و سایر افراد خانواده می بینم و به نیازهای آنان نیز توجه دارم . بدین ترتیب:

به توانمند شدن افراد جامعه در حمایت از کودکان کمک می کنم.
در امر آموزش کودکان,سایر اعضای خانواده کودک را مشارکت می دهم.
درباره توسعه نقش پدران در مراقبت از کودکان کار می کنم.
به بهتر شدن زندگی زنان و مردان یاری می رسانم.
برای رعایت حقوق بشر و تمام پیمان نامه های بین المللی به نفع انسانها می کوشم.

من دوستدار کودکان هستم

می دانم که حمایت از کودکان یکی از وظایف شهروندی در یک جامعه مدنی است.پس با آگاهی به این وظیفه:
درباره این مسئولیت با افراد موثر در جامعه خود گفت و گو می کنم.
توجه نمایندگان شورای شهر و نمایندگان مجلس را به مسایل کودکان جلب می کنم.
مدیران ارشد دولتی,رهبران مذهبی و سیاسی,مقامات رسمی,نمایندگان سازمان های دولتی و غیر دولتی را به فراهم آوردن یک زندگی با کیفیت برای کودکان ترغیب می کنم.
وظیفه مسئولان دولتی را نسبت به کودکان همواره یادآوری می کنم.
روزنامه ها و رسانه های محلی و ملی را برای پرداختن به مسائل کودکان تشویق می کنم.

من دوستدار کودکان هستم

علاوه بر این که نسبت به زندگی کودکان احساس مسئولیت می کنم نسبت به زندگی فردی خود نیز متعهد و مسئولیم.می کوشم که با پربار کردن زندگی خود فرد موثری برای جامعه جهانی باشم.بدین ترتیب:
از زندگی خود نهایت استفاده را می برم.سرشار از امید به بهترشدن وضعیت زندگی هستم.
شور و شوق زندگی را در خود تقویت می کنم.
به توانمند شدن خود در کار برای همه کودکان می پردازم.
در جهت ارتقای دانش و آگاهی خود فعالانه اقدام می کنم.
سفر می کنم,تنوع زیستی را درک می کنم و به تفاوتها احترام می گذارم.
به الگوی غذاهای سالم روی می آورم و هر آنجه بدن و روانم را تخریب می کند کنار می گذارم.

من دوستدار کودکان هستم

به جامعه آزاد,برابر و مبتنی بر صلح اعتقاد دارم.
نظام مشارکتی را بهترین الگوی مناسب رفتاری برای بهتر شدن زندگی کودکان و خانواده هایشان می دانم.
از هر کسی که عضو شبکه دوستداران کودک باشد حمایت می کنم.
نهایت تلاش خود را برای تحقق ایده های انسانی همه دوستان و همکارانم در سراسر دنیا انجام می دهم.
می کوشم که با همه کسانی که عضو شبکه دوستداران کودک هستند ارتباط گسترده و فعال داشته باشم.
هر آن چه به سود زندگی امروز وفردای کودکان باشد,مورد حمایت من است مشروط بر اینکه:
همه گروه های کودکان را در نظر بگیرد.
فارغ از هر گونه تبغیض باشد.
محیط زیست را به خطر نیندازد.
قوانین فرهنگ صلع را رعایت کند.
فراگیر باشد و به برابری آموزشی یاری برساند.
با تشکر از موسسه پژوهشی کودکان دنیا برای تهیه و ارسال مطلب

...  ||  10:28 AM


Saturday, November 26, 2005

50 روش...قسمت ششم.


بخش دوم – مطالب خواندني را در دسترس قرار دهيد.

روش شانزدهم – در خانه مطالب خواندني داشته باشيد.
تحقيقات نشان ميدهد كه صرف نظر از وضعيت اقتصادي و اجتماعي ، كودكاني در خواندن موفق هستند چند خصوصيت مشترك دارند:
والدينشان از آنها انتظار تحصيلي بالاتري دارند.
والدين يا خواهر-برادر بزرگتر در انجام تكاليف مدرسه به آنها كمك ميكنند.
والدين با صداي بلند براي آنها كتاب يا مطالب ديگر ميخوانند.
آنها در خانه كتاب دارند.

وقتي صحبت از مطالب خواندني براي بچه‌ها مي‌شود، هر چقدر بر اهميت در دسترس بودن كتاب تاكيد كنيم باز هم كم است . بچه ها نبايد فكر كنند كه خواندن كاري است كه فقط در مدرسه انجام ميشود.

شما چند بار با وضعيت زير روبرو شده‌ايد:
فرزندتان بايد روز شنبه يك گزارش را به معلم خود تحويل دهد. جمعه شب است و شما نمي‌توانيد او را به كتابخانه ببريد.
اگر در قفسه هاي كتاب خود مطالب مرجع داشته باشيد فرزندتان ميتواند بدون ترك خانه گزارش قابل قبولي بنويسد.

چگونه احترام گذاشتن به كتاب را به كودكان خود بياموزيم:
به بچه ها يادآوري كنيد كه با دستهاي تميز به كتابها دست بزنند.
از آنها بخواهيد كه كتابها را پاره نكنند و صفحات آنرا تا نزنند.
در كتاب – بخصوص كتابهاي كتابخانه – چيزي نكشند و ننويسند.
آنها را كمك كنيد براي كتابهاي خود نشانگر درست كنندو به جاي باز گذاشتن كتاب در حالت دمر كه به شيرازه كتاب فشار مياورد ،‌از نشانگر استفاده كنند.
به همديگر كمك كنيد و صفحات يا شيرازه كتابهاي پاره شده را تعمير كنيد.
با نام فرزندتان مهري تهيه كنيد تا در كتابهاي خود بزند. اگر فرزندتان احساس كند كه كتاب جزء اموال شخصي اوست، بهتر ميتواند مسئوليت نگهداري آنرا به عهده بگيرد.

روش هفدهم – به هر جائي كه ميرويد همراه خود كتاب ببريد.
بچه ها از انتظار كشيدن متنفرند، چه در فروشگاه و چه در دندانپزشكي. تنها علاج اينست كه خود را با سرگرمي هاي گوناگون براي موقعيتهاي اظطراري مجهز كنيد. پس هر جا ميرويد اسباب بازي و كتاب را بخش از اثاثيه خود قرار دهيد.
قبل از خروج از خانه از فرزندتان بخواهيد كه كتاب يا مجله مورد علاقه خود را براي بردن انتخاب كند . ميتوانيد آنها را در كوله پشتي فرزندتان ، در كيف خود يا كيف نوزادتان بگذاريد. شايد به نفعتان باشد كه كتاب يا مجلاتي را ببريد كه از گم شدن يا پاره شدن آنها ناراحت نميشويد.

...  ||  2:33 PM





وبلاگ‌هاي اعضاي گروه والدين ايراني



گرافيك اين سايت اقتباسي است از
Miz Graphics
 rocks yer socks off!